ده ماهگی
اول از همه لغت نامه ده ماهگی صدرایی:
بابا : بابا
م م : مامان
آبه: آب
ابا ابر: الله اکبر
دادی: دالی
دد: ددر
بابا: بای بای
اده: بده (واسه منه ــ موقعی که چیزیو میخوای نمیدیم بهت)
یایا : لالا
چیــــــــز: جیز
ابو دای: الو دایی ( البته یه جوری میگی که نوشتنش سخته بیشتر آهنگشو میزنی)
حالا کارا یا بهتر بگم فضولی های این ماهت:
وقتی من یا بابا نماز میخونیم شما جلوتر از ما میشینی و خم میشی مهر و میخوری فکر میکنی وقتی سجده میریم ما هم مهرو میخوریم.... تا مهرو میگیریم بلند میکی ابا ابر( الله اکبر) شیطون مامان
جدیدا شارژر موبایلو میگیریو میبری میزنی تو پریز دیگه داری خطرناک میشی...
یاد گرفتی خم میشی و شست پاتو میخوری...
وقتی خسته میشی سرتو میزاری رو زمین و با خودت آواز میخونی اینقد شیرین که بغلت میکنم محکم میبوسمت...
یه خرک برات خریدم ازون میچسبی و بلند میشی و کل خونه رو میچرخی و بدون کمک میترسی باستی و فوری میشینی...
میزارمت رو مبل یا تخت خودمون خودت خیلی حرفه ای اول میچرخیو پاهاتو میزاری زمینو استادانه میای پایین..
یه ساعت میشینی و با اسباب بازیهات سرگرم میشی...
دندون بالایی هم جوونه زد...
رقاصی شدیااااا تا آهنگ میشنوی از میز میچسبی بلند میشی شروع میکنی تکون خوردن
دس دسی میکنی از ته دل...
هرچی دمه دستت باشه میبری سمت گوشت و میگی الو دایی
حالا بریم سراغ عکسااااا
اولین ماکارونی خوردن گل پسر
ساعت 3 نصف شب داری بازی میکنی نزدیک سحر..
اینجا هم میکوبیدی به ویترین و اسباب بازی میخواستی
اینجام زورت نرسید شیشه قطرتو گرفتی و افتادی به جونه ویترین